روایتی از برگزاری دوره «نویسنده خوب» در سمنان؛

نویسندگانی از سراسر ایران، در سمنان سر به بیابان گذاشتند!

نویسندگانی از سراسر ایران، در سمنان سر به بیابان گذاشتند!
شماری از نویسندگان حوزه ادبیات پایداری کشور، از شنبه تا سه‌شنبه، ششم تا نهم خردادماه، در سمنان گردهم آمدند تا ضمن شرکت در کارگاه‌های استاد علی‌اصغر عزتی پاک، داستان‌نویسِ 49 ساله همدانی، آثارِ در دست تدوین یا در دست انتشارشان را به بوته نقد و بررسی بگذارند.
سه‌شنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۰
کد خبر :  ۱۶۱۸۴۸

دوره «نویسنده خوب» از عصرگاه روز شنبه، با سمنان‌گردی آغاز شد و نویسندگان، در یک پرسه‌زنیِ طولانی در شهر، از بافت مدرنِ شهری در سمنان بازدید کردند، از دروازه تاریخی شهر، به بافت تاریخی سمنان وارد شدند، در بازدید از استخر تاریخی باغ فیض، با نظام سنتی تقسیم آب سمنان آشنا شدند، از بازار تاریخی و تکایای مسیر بازار گذشتند و قصه‌های کهن این مسیر را شنیدند، در صحن دلگشای مسجد سلطانیِ سمنان، قدم زدند، در مسجد جامع تاریخی شهر، با منار بلندِ سلجوقی ملاقات کردند و در نهایت، -بی آن که از آن‌ها خطایی سر زده باشد- به خانه کلانتر رفتند.

محل برگزاری دوره، شهر توریستی شهمیرزاد بود(با یک چشم انداز سرسبزِ ابدی!)

صبح روز یکشنبه، هفتم خردادماه، نویسندگان در نخستین کارگاه استاد علی‌اصغر عزتی پاک، در بازخوانیِ رسالتشان مشارکت کردند. آقای عزتی پاک گفت که در طول تاریخ، مردم همواره قهرمانانِ جنگ را از «ادبیات» طلب کرده‌اند اما همواره این نگرانی وجود دارد که نگاه به مقوله جنگ، دستخوش آسیب «تکرار» شود؛ به همین خاطر، برجسته‌سازی «روایتِ من» از زندگی‌نامه‌ها و پدیده‌ها و سوژه‌ها، اهمیت دارد و می‌تواند ناجیِ روایت‌های جنگ باشد.

گفتمان حاکم بر اثر باید «باورپذیر» باشد

آقای عزتی پاک می‌گوید هر شهیدی، مرام و ویژگی‌های منحصر به خودش را دارد و شهادت، با این نکته که شهید هم می‌تواند دچار خطا و اشتباه باشد، تنافر و تضادی ندارد؛ بنابراین گفتمان حاکم بر آثار، باید به گونه‌ای «پذیرفتنی» طرح‌ریزی شود که هم «شخصیتِ اصلی» روایت زیر سوال نرود و هم از قدیس‌نمایی و بزرگ‌نمایی پرهیز شود؛ و این یعنی، ضرورتِ توسعه در دیدگاه!

او تأکید می‌کند که هر اثر، می‌تواند و باید گفتمان مخصوص به خود را داشته باشد؛ این امر مستلزم آن است که در مرحله پژوهش، به خوبی تأمل صورت گرفته باشد و غایتِ کار، برای ما روشن باشد. این، مقدمه خلق یک اثرِ «تأثیرگذار» است. در یک اثرِ اثرگذار، برکشیدن جایگاه نویسنده موضوعیت دارد. از طرفی، یک رویداد باید به گونه‌ای روایت شود که تأثیر تربیت، عواطف و احساسات، اطلاعات و توانمندی‌های خالق آن رویداد، در خلقِ رویداد روشن باشد.

شما در حال خواندن داستان نیستید!

باید تلاش کنیم! تلاش کنیم که خواننده چنان غرقِ روایت شود که فراموش کند در حال خواندن داستان است! این، لحن صمیمی و قصه‌ی هیجان‌انگیز است که در این راستا به کمک ما می‌آید. لحنِ صمیمی، در زاویه دید اول شخص، سهل‌الوصول است. در تاریخ شفاهی، مهم‌ترین و منطقی‌ترین زاویه دید، اول‌شخص است.

این زاویه دید سبب می‌شود که مخاطب امکان بیشتری برای ارتباط‌گیری با اثر و شخصیت‌های اثر داشته باشد اما خب، زاویه دید اول شخص، محدودیت‌هایی هم دارد که مهم‌ترینش، عدم امکان گفتگو درباره احساسات درونیِ شخصیت‌های داستان است. برای عبور از این محدودیت‌ها می‌توانید از زوایای دیدِ دیگری هم بهره بگیرید؛ از دانای کلِ قائم به شخص و نمایشی و تک‌گویی درونی و تک‌گویی نمایشی گرفته تا نامه‌نگاری و یادداشت و دوم شخص.

زاویه دیدِ دوم‌شخص، وجدانِ خفته شخصیت داستان است که حسرت خوردن‌ها و به خود آمدن‌های او را به تصویر می‌کشد. البته زاویه دیدهای اصلی شامل دانای کل، دانای محدود و منِ راوی هستند. و قاعدتا می‌دانید که بهترین داستان‌ها و روایت‌ها از زبانِ سوم‌شخص نوشته شده‌اند. برای تحریر زندگی شهدا هم بهتر است که از زاویه دید سوم‌شخص استفاده کنید.

در انتخاب زاویه دید، «فلسفه» داشته باشید

در مجموع، حتما در انتخاب زاویه دید، باید فلسفه‌ای داشته باشید. این فلسفه به شما می‌گوید که از کدام زاویه دید باید استفاده کنید تا داستان‌تان بهتر روایت شود. آقای عزتی پاک در جلسه دومِ پیش از ظهر یکشنبه، این‌ها را می‌گوید و به سراغ عناصر داستان می‌رود. او معتقد است استفاده از عناصر داستان در آثار تاریخ شفاهی، تلاشی موثر برای خواندنی‌تر کردن آثار تاریخ شفاهی است.

در واقع، آقا یا خانمِ تاریخ شفاهی، جایی در میان داستان و تاریخ ایستاده است. با این همه، این «خلاقیت» است که یک اثر را از دیگر آثار متمایز می‌کند. چگونه خلاق باشیم؟ دست‌کم باید بکوشید زمانی دست به قلم ببرید که احساس خوبی نسبت به نوشتن دارید. هرروز چند دقیقه مطالعه کنید، چند دقیقه فیلم و مستند ببینید و چند دقیقه بنویسید. اینگونه، به تدریج به نوشتن عادت می‌کنید.

عاشق شوید!

عادت به نوشتن، بر خلاف سایر عادت‌ها، سبب می شود که عاشق نوشتن شوید. نوشتن را چگونه آغاز کنید؟ خب، می‌توانید از دیالوگ، فضاسازی، توصیف ظاهر شخصیت‌ها و حالات درونی‌شان و حتی از تحلیل آغاز کنید، اما فراموش نکنید که بهتر است ماجرا را در همان نقطه‌ای که آن را آغاز کرده‌اید به پایان ببرید.

آقای عزتی‌پاک می‌گوید در خلق یک اثر، هم اندیشه مهم است و هم احساسات. علاوه بر این، ذکر دقیق جزئیات سبب می‌شود که خواننده، با حقیقتی که درباره آن می‌نویسید، همراه شود؛ برای این منظور، لازم است به طور اصولی و «دقیق» با راوی، مصاحبه کنید. ضمنا، باید توجه داشته باشید که نقل ماجراها با تکیه بر روابط علی و معلولی است که روایتی درست می‌سازد.

در نشستِ سومِ عصرگاهی، آقای عزتی‌پاک به تبیین چگونگی به رشته تحریر درآوردن، مضامین پرداخت.

او گفت که مضامین، باید در دل وقایع و رویدادها به مخاطب القاء شود؛ و هیچ واقعه‌ای شکل نمی‌گیرد مگر آن که شخصیتی در آن نقش مناسبی داشته باشد و هیچ نقشی پررنگ نمی‌شود مگر آن که واقعه‌ای بر شخصیت اثر نهاده باشد. رویدادها، باید زمان‌مند باشند و طرح داستان، برای نویسنده روشن باشد. در تاریخ شفاهی، یافتن ریشه‌های رفتارهای راوی، حائز اهمیت و مفید است؛ نوعی نور تاباندن به زوایای تاریک زندگیِ روای.

ارزش‌های زندگی راوی را کشف کنید

در داستان، با تخیل می‌توان این ریشه‌ها را یافت اما در تاریخ شفاهی، این کار دشوار است. علاوه بر این ریشه‌ها، نقاط کانونی زندگی راوی و وقایع کلیدی، حائز اهمیت هستند. آقای عزتی‌پاک می‌گوید با تکیه بر آن ریشه‌ها و این نقاط کانونی است که ارزش‌های زندگیِ راوی، کشف می‌شوند. وقتی ارزش‌های زندگیِ راوی کشف شد، آن‌گاه ارتباط‌گیری با او سهل‌تر می‌شود.

ماجرا را از کجا شروع کنیم؟ یک راه این است که از پایان، به سمت نقطه آغاز ماجرا برویم؛ راه درست البته روایتِ دایره‌ای است، بازگشت به آغاز در نقطه‌ی پایان. انتظارآفرینی، از ارکان مهم هر روایتی است؛ کاری که شهرزادِ قصه‌گو در آن ید طولایی داشته است! هر فصل از کتابِ شما باید در حالی به پایان برسد، که شماری از پرسش‌های مخاطب، بی‌پاسخ مانده باشد! این‌گونه مخاطب، هم‌قدم با شما به فصل‌های بعدی کتاب، گام می‌نهد.

شیوه‌های گوناگونِ نوشتن

شما برای نوشتن، امکان استفاده از شیوه‌ها و قالب‌های مختلفی را دارید. آقای عزتی‌پاک شیوه‌های مختلف نگارش را شامل گزارش، مقاله، تاریخ‌نویسی، خاطره، زندگی‌نامه، سفرنامه، قصه‌نویسی، حکایت، افسانه، اسطوره و داستان، می‌داند. پس از انتخاب شیوه نگارش، ماجرای زندگی‌ها را چگونه جذاب روایت کنیم؟ به سراغ عدم تعادل بروید!

نقاط عدم تعادل، نقاط جذاب زندگیِ راوی هستند. از طرفی روایتِ زندگی راوی، نباید بی‌کشمکش باشد؛ در واقع هیچ صحنه‌ای بی‌کشمکش درونی یا بیرونی، جذاب نیست. تشدید کشمکش‌ها به صورت تصاعدی هم ترفندی است که می‌تواند به جذابیت بیشتر اثر شما کمک کند. کشمکش‌ها می‌توانند به واسطه عناصر گره‌افکن، ایجاد شوند؛ این گره‌افکنی‌ها باعث قوامِ پی‌رنگ داستان و درگیر کردن عواطف و احساسات مخاطب می‌شود.

آقای عزتی‌پاک تأکید می‌کند که شما باید صحنه‌‌ها را بی‌وقفه در پی یکدیگر توصیف کنید؛ داستان پشت داستان، ماجرا پشتِ ماجرا و قصه پشتِ قصه. این البته به معنای زیاده‌گویی و اطناب نیست. داستان شما باید از اغراق و بزرگ‌نمایی مبرا و در ضمن، جاری و پویا باشد. فراموش نکنید که شخصیتِ داستان شما، تنها در هنگامِ عمل است که خود را به ما می‌شناساند.

با مخاطبتان حرف نزنید!

با مخاطبتان حرف نزنید! این کار یک مشت شعار در اثر شما به جا می‌گذارد! بگذارید شخصیت‌های داستان‌تان با مخاطب‌ها حرف بزنند. شخصیت‌ها باید برای ما آشنا باشند، پس آن‌ها را به ما معرفی کنید؛ سیر تا پیاز و ظاهر تا باطن! آقای عزتی‌پاک -دستی می‌کشد به آبشارِ موهایش و یقه پیراهن آبی‌اش را صاف می‌کند و- می‌گوید شما باید بگویید که قد شخصیت بلند است یا کوتاه، چاق است یا لاغر، زورمند است یا ناتوان و زیباست یا زشت.

او می‌گوید شخصیتی که می‌شناسیمش می‌تواند محور کشمکش‌ها باشد. هرچه شخصیت داستان را بیش‌تر بشناسیم، داستان ما باورپذیرتر خواهد بود؛ شخصیتِ آشنا، چکیده‌ی هر روایت و داستان است. در تاریخ شفاهی، وقتی با شخصیت ماجرا گفتگو می‌کنید باید بکوشید که نگرش‌تان به نگرش او نزدیک شود و بالعکس.

«همه‌چیز» را بنویسیم یا ننویسیم؟

راوی، در ثبت تاریخ شفاهی باید همه‌چیز را بگوید اما شما ناچار نیستید که همه‌چیز را بنویسید؛ شما تنها به وقایعی می‌پردازید که در قوام پی‌رنگِ داستان‌تان به آن نیاز دارید. البته دو گونه پرداختن به تاریخ شفاهی وجود دارد: تاریخِ شفاهیِ شخصیت‌محور و تاریخِ شفاهیِ واقعه‌محور. تاریخِ شفاهی شخصیت‌محور می‌تواند با ثبت منقولات، تکمیل‌کننده اسناد باشد.

از نگاه آقای عزتی‌پاک، پژوهشگران باید پیش از انتشار اسناد، با شاهدان عینی وقایع گفتگو و این اسناد را تکمیل کنند. جذابیت تاریخ شفاهی، در درک حالات احساسی و روانی مصاحبه‌شوندگان است؛ چیزی که در اسناد پیدا نمی‌شود. تاریخ شفاهی، به ویژه در مرحله گفتگو باید خالی از قضاوت و داوری باشد. گفتگوهای تاریخ شفاهی به ما کمک می‌کنند که تصاویر واقعی‌تری از موقعیت‌ها و شخصیت‌های داستان‌مان بسازیم.

روزهای پیام‌بری

پس از این گفته‌ها، نویسندگان، در شامگاه یکشنبه، پای صحبت‌های روح‌الله شریفی، نویسنده کتاب «روزهای پیام‌بری» نشستند؛ کتابی با نثرِ ساده و روان که در 330 صفحه، مخاطب را با خاطرات یک پیام‌رسانِ شهادت همراه می‌کند. توصیه‌های آقای شریفی به نویسندگان این بود که چارچوب‌پذیر نباشند، از لهجه‌ها و گویش‌های گوناگون در نوشتارشان به صورت هدف‌مند بهره ببرند و دنیای متفاوت هر راوی را بشناسند.

آقای شریفی در ادامه، با روایتی شیرین از چگونگی خلق «روزهای پیام‌بری» خاتمت روز نخست دوره «نویسنده خوب» را اعلام کرد.

صبحِ روز دوم

صبح روز دومِ دوره «نویسنده خوب» با معرفی کتاب آغاز شد. آقای عزتی‌پاک نویسنده کتاب «اجاره‌نشینِ خیابانِ الامین» سپس به موضوع مهم شخصیت‌پردازی پرداخت. او گفت که در شخصیت‌پردازی باید به امکانات شخصیت، اوضاع و احوال و محیط، و زمان و زمانه‌ی او توجه داشت. شخصیت باید تغییرپذیر و تغییردهنده باشد.

تغییرات هم باید معلول اوضاع و احوالی باشد که شخصیت در آن قرار دارد. فراموش نکنید که باید زمانِ کافی برای این تغییرات وجود داشته باشد تا روایتِ شما باورپذیر باشد. شخصیت‌ها نمی‌توانند مطلقا خوب یا مطلقا بد باشند؛ این‌گونه است که داستانِ شما «واقعی» جلوه می‌کند. شخصیت‌های داستان شما باید با هم گفت‌وگو کنند.

دیالوگ؛ چرا؟

آقای عزتی‌پاک معتقد است که گفتگو هم ابعادی از شخصیت‌ها را افشا می‌کند و هم پی‌رنگ یا روابط طولی داستان شما را پررنگ می‌کند. هر گفتگو باید به طور حکمت‌آمیزی، پیش‌برنده‌ی یکی از موضوعات داستان باشد. گفتگو نباید کسل‌کننده و طولانی باشد تا خواننده از پرچانگیِ مخاطب، خسته شود. یک گفتگوی خوب، روشن، باورپذیر، طبیعی، نسبتا کوتاه و غیرقابل پیش‌بینی است.

با این حساب، باید اضافات یک گفتگو را بی‌رحمانه حذف و درگیری‌ها و اختلاف‌نظرها و اهداف، ترس‌ها و خواسته‌های شخصیت‌ها را به گفتگو وارد کنید. با استفاده از گفتگو، داستان بهتر از حرف‌های یک راوی پیش می‌رود و شخصیت‌ها معرفی می‌شوند و به تدریج تکامل پیدا می‌کنند. جریانِ داستان‌هایی که با گفتگو پیش می‌رود، سریع‌تر است.

آقای عزتی‌پاک هشدار می‌دهد که گفتگو باید از قضاوت‌ها و توضیحات اضافیِ راوی، عاری باشد. گفتگو بهترین و کارامدترین ابزار برای شخصیت‌پردازی و پیش‌بردِ خط داستان است.

یکی از نویسندگان: با دیالوگ باید اطلاعات را مستقیم به مخاطب بدهیم؟

استاد عزتی پاک: نه! با دیالوگ است که شما می‌توانید به طور غیرمستقیم اطلاعات بسیاری را از زبان شخصیت‌ها به خوانندگان‌تان بدهید.

یکی از نویسندگان: دیالوگ فقط باید شرح حرف‌ها باشد؟

استاد عزتی‌پاک(در حالی که روی صندلیِ قهوه‌ای سالن جلسات لم داده و گویی از این همه حرف زدن پی‌درپی خسته شده): نه! در حین نوشتن گفتگوها می‌توانید به فضای رخ دادن گفتگو و احساسات گویندگان و شنوندگان اشاره کنید تا دیالوگ‌ها برای خوانندگان جذاب‌تر و قابل فهم‌تر شود.

دیالوگ در خدمت داستان

آقای عزتی‌پاک در یک کلام می‌گوید یک گفتگوی خوب باید در خدمت داستان باشد و نه بالعکس. پس از این بحث‌های تبیینی، نوبت به بررسی آثار در دست تدوین یا در دست انتشارِ نویسندگان حاضر در دوره رسید. «و اما تو ای عزیز» کاری از آقای علیرضا کریمی شامل برشی از زندگی یک همسر شهید و مجموعه نامه‌های شهید محمدرضا خالصی به همسرش و بالعکس، با نثر روان و لطیف و روحی زنده و زنانه، نخستین اثری بود که در این نشست مورد بررسی قرار گرفت.

کتاب «علی شانا» اثر خانم سالومه‌سادات شریفی با حال و هوای فرهنگیِ مطلوبش، دومین اثری بود که در نشست پیرامون آن گفتگو صورت گرفت. کتاب «وقتی همه رفتند» اثر خانم فاطمه جلالی، شامل خاطرات آزاده جانباز، سیدحسن حدادی، سومین اثر، «دوربرگردانِ آخر» اثر خانم آزاده مجتهدی شامل خاطرات یک عضو بازگشته از تشکیلات منافقین، چهارمین اثری بود که در نشست مطرح شد.

قتل مشکوک عضو طاغیِ سازمان مجاهدین!

سپس موضوعِ اثر «خیابان فرجام» اثر سمیه صالحی، روی میز نویسندگان قرار گرفت. این اثر به زندگی شهید فرهاد صفا، عضوِ طاغیِ سازمان مجاهدین می‌پردازد که در 28 سالگی، در سال 1354، پس از یک سلسله اعتراض به تشکیلات منافقین، با همکاری عموی خود، به طرز مشکوکی کشته می‌شود و به شهادت می‌رسد.

وقتی نویسندگان سر به بیابان گذاشتند!

پس از این سلسله‌نشست‌های طولانی، نویسندگانِ به ستوه‌آمده، سر به بیابان‌های سمنان گذاشتند! آن‌ها از آن چشم‌اندازهای ابدی، چشم پوشیدند و خود را به افق‌های بازِ جنوب سمنان رساندند تا در یک برنامه رصدی شرکت کنند. رصد ماه و زهره و اجرام عمیق با تلسکوپ و شنیدن توضیحات علمی درباره آسمانِ شب، در کنار آشِ آتشی شبی پرخاطره را برای نویسندگان این دوره به یادگار گذاشت.

صبحِ واپسین روزِ دوره یعنی سه‌شنبه، نهم خردادماه، با ادامه بررسی و نقد آثار آغاز شد و «غروبِ خون» اثر محمدِ بلوچی، با صحنه‌پردازی‌های دقیقش از خشونت‌های کومله، پیش چشم نویسندگان قرار گرفت. در ادامه خاطرات آقای ابوالفضل باجلان که خانم حیدری آن را به رشته تحریر درآورده بود، سوژه بحث و بررسی و نقدِ نویسندگان شد.

آقای عزتی‌پاک به بهانه بررسی این کتاب تأکید کرد که شروع یک داستان، باید درگیرکننده، جذاب، تأثیرگذار و هیجان‌انگیز باشد. نویسنده، باید مشاهده‌گری دقیق باشد و فراز و فرودهای روایت باید به دقت حفظ شود. پس از این، خانم نادیا ره، ماجرای تدوین کتاب «یک از هزاران» شامل خاطرات شفاهی آقای سیروس قربانی را با نویسندگان در میان گذاشت.

مقدمه، فرصتی برای معرفی بیش‌تر شخصیت‌ها

آقای عزتی‌پاک پیشنهاد کرد که در چنین کتاب‌هایی در مقدمه، به اهمیت ویژه شخصیت داستان بپردازیم. واپسین نشست دوره نیز به ذکر نکات تکمیلی درباره نوشتن گذشت. این که باید تکانه‌هایی گیرا در اثر وجود داشته باشد، این که باید از کلیات به جزئیات رفت، این که می‌توان کار را معماگونه آغاز کرد و این که اگر توصیفات و توضیحات در راستای پیش‌برد داستان نباشد، خواننده از خواندن اثر شما، خسته می‌شود.

کار ادبیات، انتقال غیرمستقیم حال و هوا و زمان و مکان وقایع و تأثیرات آن بر مخاطبان است؛ بنابراین از بیان مستقیم مسائل در اثرتان بپرهیزید. زمان، در رفتار، گفتار و تصمیم افراد دخالت دارد، درست به همان اندازه که مکان تأثیرگذار است؛ بنابراین لازم است که گزارش درست و دقیقی از زمان و مکان وقایع برای فضاسازیِ درست در دست باشد.

پایان‌بندی کارها باید چگونه باشد؟ این پرسشی است که آقای عزتی‌پاک، پاسخ‌های خوبی برای آن دارد. داستان نباید به طور کامل به پایان برسد تا خیال خواننده به کلی درباره شخصیت داستان راحت شود. خواننده، باید چشم‌انتظار بماند! اگر کار را نیمه‌تمام بگذارید، هم بر جذابیت اثر خود افزوده‌اید و نگرانیِ خواننده برای شخصیت، سبب می‌شود که اثرتان، در ذهن او تأثیری ماندگار بگذارد.

پایانِ باز، یک پیشنهاد است. پایانِ باز، سبب می‌شود که خواننده با خلاقیت خود داستانِ شما تکمیل کند و برداشت‌های متفاوتی از اثر شما در ذهنش نقش ببندد. پایانِ باز، نوعی شبیه‌سازی از واقعیت زندگی است. پایانِ باز، پایانی عادلانه و الهام‌بخش هم هست. پایان‌بندی خوب یک اثر، بیش از آن که پایان باشد، آغازگر است و خالق نگاه‌های تازه.

آقای عزتی‌پاک می‌گوید یک پایانِ خوب، خواننده را مجبور می‌کند که دوباره و چندباره به اثرتان رجوع کند. دوره‌ با این حرف‌های خوب به پایان رسیده بود که ناگهان، یک اتفاق، همه را در شوک فرو برد(پایانِ باز!)

ارسال نظر