هشدار! موفقیت از آن‌چه فکر می‌کنید، به شما نزدیک‌تر است.

هشدار! موفقیت از آن‌چه فکر می‌کنید، به شما نزدیک‌تر است.
همیشه قرار نیست مجموعه‌ای که اتم می‌شکافد، سلول بنیادی کشت می‌دهد یا فاکتورهشت تولید می‌کند، برچسب دانش بنیانی بگیرد. گاهی ایده‌های دانش‌بنیان ریشه در حل مس‍‍‍ائل عادی مردم دارد. کاری که حامد جهانشاهی و تیمش مدت‌هاست، شروع کرده‌اند و در مسیر درستی از حل مسئله قرار گرفته‌اند.
پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰
کد خبر :  ۳۵۱۴۸۸

به گزارش حوزه هنری استان سمنان، ملال‌آورترین اتفاق دوره‌ی تحصیلی، کارهای درسی اجباری است. اجباری که برای کمتر دانش آموزی لذت‌بخش است اما امان از روزی که قید مجبورم به محبوبم تغییر کند. در دهه هفتاد، طرح کار در تابستان ویژه دانش‌آموزان که کلید خورد، بسیاری از نوجوانان با مهارت‌های فنی و اصول کسب و کار آشنا شدند. حامد جهانشاهی هم مثل تمام هم سن و سال‌هایش این تجربه را پشت سر گذاشت. خوش شانس بود که دایی‌اش سررشته‌ای در کارهای فنی داشت و دَرِ دنیای مکانیک را به رویش باز کرد. تعمیرات لوازم خانگی و تاسیسات و سر در آوردن از فرایند کاری یک وسیله، آنقدر برایش شیرین بود که از همان سال‌ها، رشته‌ی مکانیک را در ذهنش انتخاب کرد تا که بالاخره به هدفش هم رسید. درسی که او را با جهان سازه‌های صنعتی آشنا کرد. درس خواند تا محتوای علمیِ کار فنی مورد علاقه‌اش را دریابد تا راه تاسیس شرکت مدنظرش برایش کوتاه‌تر شود.  پس از دوره ی سربازی ، راه اندازی شرکتی در حوزه تعمیرات سیستم‌های برودتی، حرارتی، تاسیسات ساختمان و تاسیسات صنعتی و پیمانکاری چندین تاسیسات سردخانه محصولات غذایی زمان زیادی از او نبرد و سرش به دلیل سبقه‌ای که در شرکت دایی‌اش داشت شلوغ و شلوغ‌تر شد تا آن که آن شب فرا رسید.

قصه شب و خیابان خلوتی که حامد را به ایده رساند.

نزدیک نیمه‌شب مردادماه بود. خسته از کا،  تازه به خانه رسیده بود. یکی از کارفرماهای محصولات غذایی با او تماس گرفت. از اختلال سیستم سردخانه بستنی‌ها گفت. فکر نمی‌کرد که مشکل جدی باشد. ابتدا خواست که فردا به آن رسیدگی کند اما نگرانی کارفرما  چیزی نبود که به راحتی آن را نادیده بگیرد. القصه راهی محل نگهداری شد. رسیور دستگاه نگاهداری آسیب دیده بود و دمای سردخانه نگهداری‌های بستنی بالا رفته بود. و این یعنی عمق فاجعه برای محصولاتی که نیازمند سرما هستند. سریع دست به کار شد.  تعمیر دستگاه چند ساعت زمانی را از او گرفت و او دم دمای اذان صبح به خانه بازگشت. اما در مسیر بازگشت بارها از خودش پرسید که اگر کارفرما متوجه این آسیب نمی‌شد یا خودش تماس کارفرما را از دست می‌داد، چه اتفاقی در انتظارش بود؟

حامد مسئولیت بررسی بروز خطا در این سیستم‌ها را بر عهده داشت و اگر آسیبی به کار  می‌رسید، خسارتش دامن او را هم می‌گرفت. همان لحظه با خود فکر کرد کاش یه سیستم هشداری بود که بروز خطا را گزارش می‌داد

ایده‌هایی که نور چراغ جادو می‌شوند.

سیستم هشداردهنده، فکری بود گذرا که مثل نور چراغ جادو، ذهنش را روشن کرد. فکری که تا تبدیل شدن به ایده راه زیادی داشت اما تار و پودش مغزش را درگیر کرده بود. طوری که برای بازکردن کلاف‌های درهم پیچیده‌اش، دست به دامن صابریان دوست الکترونیک خوانده‌اش شد. فکرش را مطرح کرد و این جا بود که صابریان هم پا به کار گذاشت. مدت‌ها با یک‌دیگر محتوای علمی، هدف و فرایندهای مختلفی را بررسی کردند. دقیقا نمی‌دانستند که باید چگونه و چطور به مدار نهایی دست پیدا کنند. عقل علمی خودشان را وسط گذاشتند. مقاله و کتاب‌های متفاوتی مطالعه کردند و  از تخصص رفیقهای نخبه‌ی خود کمک گرفتند تا در نهایت به مداری دست پیدا کردند که می‌توانست در صورت بروز اشکال، اخطار پیامکی به کارفرما و پیمانکار به گوشی‌های ساده‌شان ارسال کند.  این مدار گرچه مسیر نوسانی آزمون و خطای زیادی را پشت سر گذاشت اما هنوز که هنوز است مزه شیرینی اولین پیامک اخطاری که دریافت کردند، زیر زبانشان است. همان موقع هم تصور نمیکردند که مدار تا کجاها به میتواند عمومیت پیدا کند اما همین که توانسته بودند با این اقدام حجم کار و سرزدن های روزانه را سبک تر کند، راضی بودند و  معرفی و فروش محصول تک بعدی خود را به واحد های تاسیساتی دیگر کلید زدند.

مهمانی خانوادگی؛ سکوی توسعه کسب و کار حامد شد.

در همین وانفصای کار در تاسیسات، در یکی از مهمانی های خانوادگی  بود که حامد تصادفا متوجه شد که گستره فعالیت مدارها می‌تواند فقط محدود به سیستم‌های سردخانه‌ای نباشد و جامعه پرورش‌دهندگان مرغ هم نیازمند چنین مداری هستند. پویش جدیدی به راه افتاد و مدارهای نو و متفاوت با گزینه‌های بررسی گرما، رطوبت، نشتی آب و خیلی چیزهای دیگر هم طراحی و اجرا شد. این مدارها  باعث شد تا حامد و دوستش به طور جدی به فکر تولید بیشتر بیفتند. 

مدارهای هشدار دهنده؛ حصار انحصار را شکستند.

فروش مدارها خوب بود اما مایحتاج زندگی تنها با فروش خوب محدود نمی‌شد. لذا آستین‌هایشان را بالازدند و برای معرفی محصولات خود راهی نمایشگاه‌های تاسیسات شدند. معرفی محصول جدید و نوپا در کنار غول‌های صنعتی، منحصرا اقدام شجاعانه‌ای بود. در نمایشگاه با استقبال بسیاری از تولیدکنندگان قرار گرفتند، سفارش‌های زیادی ثبت کردند و به قول خودشان از زمین کنده شدند. دیگر مسیر کسب و کار حامد و دوستانش رنگ و بوی تولید گرفت. شرکت به سبب حل مشکل جدید در جامعه ، بر چسب دانش بنیان خورد و متخصصان حوزه های برق و الکترونیک دور هم گرد آمدند. سفارش ها به ترتیب آماده و ارسال می شد و کوله باری از تجربه و اشتیاق جوان ها به مقصد میرسید. طوری که در بازه ای از زمان، حتی توانسته بودند که انحصار مدارهای زنجیره سرما نگهداری واکسن را هم که تا قبل از آن به دست آلمان بود، بشکنند.

 از آن روز تا کنون مغز افزار دونفره حامد و صابریان به تیم 12 نفره  تبدیل شد که در کنارش 40 نفر دیگر هم به صورت غیر مستقیم  برای پیش برد اهداف شرکت فعالیت میکردند. حاصل تلاش این تیم کاری تولید 57 نوع محصول سفارشی از پویان صنعت قومس است که به گوش بسیاری از صنعتگران آشنا است. البته رسالت این تیم فراتر از بخش ملی است و صادرات به ترکیه و عراق و سوریه از طریق شرکت های وابسته انجام پذیرفته است.

از کار روزمره تا ایده دانش بنیانی فاصله‌ای نیست.

همیشه گفته‌اند که برای اختراع، منتظر یک اتفاق خاص نباشید. به اطرافتان دقت کنید تا ببینید برای آسان کردن یک کار، چه کمکی از دستتان برمی‌آید. رسیدن به موفقیت، شبیه بالا رفتن از کوه اورست نیست. شاید موفقیت پشت میز یک کارگاه کوچک منتظر من و شماست. حامد جهانشاهی و تیم همراهش در این مسیر به خوبی پیش رفتند و به سهم خود بخشی از مسیر اقتصاد را هموار کردند.  

انتهای پیام/

ارسال نظر