
به گزارش حوزه هنری استان سمنان، چراغهای خاموش، دستگاههای خاک گرفته و تارهای عنکبوتی که در فضای تالار مانندکارخانه انگار سور و سات به پا کرده بودند. این تصویر یکی از کارخانههای مهم شرق استان سمنان در سال 92 در شهرستان شاهرود بود. بدهی سی میلیارد تومانی سدی شده بود بزرگ بر مسیر جاری تولید. ظرفیتی که اگر سرپا میشد، سرمایه را به جیب شهر برمیگرداند.
کارخانه از ابتدا زیر نظر یکی از اتحادیههای تعاون روستایی استان سمنان بود. سال 88 اتحادیه باغداران با اخذ وام ارزی، کارخانه را راه اندازی کرد اما چهار سال بعد مشکلات یکی پس از دیگری گریبانشان را گرفت تا اینکه تعطیل شد. کارخانه به دست بانک افتاد تا با مزایدهاش، سرمایه بازگردد.
سال 95 با شعار اقتصاد مقاومتی؛ اقدام تا عمل که فرا رسید، مدیر وقت سازمان تعاون روستایی استان سمنان هم تصمیم گرفت تا پا در گود بگذارد و تولید را از سرگیرد. به یکی دیگر از اتحادیههای خود ابلاغ کرد تا با مدیریت جدید، فکری به حال کارخانه بکنند. نیروهای تازه نفس بسیاری حاضر بودند تا شانس خودشان را امتحان کنند و رزومه ی جدیدی برای خود رقم بزنند اما نظر سازمان روی یکی از نیروهای جوانش بود. محمد ایرانبخش
از حسابداری تا مدیریت؛ مسیر جدید موفقیت
از روزهای کارآموزی حسابداری تا مدیریت امور مالی تعاون روستایی و رایزنی و تامین اقلام مورد عرضه این تعاونی، مسیر شغلی کارمند سی ساله تعاون روستایی، محمد ایرانبخش بود. کار کارخانه را که با او در میان گذاشتند، میدانست که مسئولیت خطیری است.
تیمی از نام آشناهای تولید را که در تعاونی حرفی برای گفتن داشتند، کنار خودش جمع کرد. روزها به بررسی و راه اندازی دوباره فکر کردند تا آنکه در ابتدای مرداد ماه 95، چراغ کارخانه دوباره روشن شد و صدای دستگاههای تولیدی کنسانتره در فضا پیچید.
شروعی دوباره در کارخانهی کنسانتره شاهرود
کار کارخانه در ابتدا با تولید کنسانتره های انگور آن هم به صورت فصلی کلید خورد. تولید تا جایی پیش رفت تا خرج کار در بیاید و بعد دوباره دستگاهها خاموش میشد. ارسال اولین تولید کنسانتره به روسیه آن هم با رایزنیهای متفاوت، معرفی محصول فراوریشده تاکستانهای شاهرود بود. روسیه پس از تحویل، دیگر نتوانست از خیر این محصول بگذرد و مشتری پر و پا قرص این کارخانه شد. دوباره امید جانی به محمد و تیم داد.
کارخانهای که فقط چهار نگهبان داشت، دوباره به کارگرهای از کاربیکار شده فراخوان داد تا به جای خود بازگردند و در دستاورد تولید سهیم باشند. کارگرهای بومی هم برگشتند. تب و تاب تولید نه فقط در کارخانه بلکه در میان مردمان شاهرود هم به راه افتاد. دیگر به جای شادی خانوادههای عنکبو های جای خوش کرده بر روی دستگاه، کارخانه پر شده بود از صدای خنده کارگران، رفت و آمد دستهای وسایل حمل و نقل، میوههایی که روی مخزنهای شست و شو قرار میگرفتند و تا رسیدن به مخازن سر و صدای به پا میکردند.
این تمام انگیزه محمد شده بود. انگیزهای که دوباره او را به حرکت وا داشت تا به تک محصول انگور و کار فصلی اکتفا نکند و دیگر محصولات را هم وارد گردونه کنسانتره کنند.
تولید تک محور ممنوع!
محمد و تیمش برای افزایش بازدهی کار کارخانه تصمیم گرفتند تا بعد از فصل انگور، محصولات سیب، کیوی و خرما را هم وارد کار کنند. دوسال روی طرحهای پر بازده کار کردند. زمان گذاشتند تا ببینند عطای کارخانه داری به لقایش میارزد یا نه.
بدو بدوهای اداری، کاغذبازیهای بانکی و مشتریهای دست به نقد دیگر باعث شده بود تا محمد و تیمش از همه توانشان مایه بگذارند تا کارخانه از چنگشان نرود.
بالاخره اسفند ماه 97، بنابر قراردادی کارخانه نصیب خودشان شد.
کرونا و دردسرهایی همیشگی
هنوز از نشستن شیرینی تولید به جانشان زمان زیادی نگذشت که پای ویروس همه گیر کرونا هم به کارخانه باز شد. ترس خاموش شدن چراغهای تولید دوباره به دلشان افتاد اما ایدهی تولید الکل در بحران نبود مواد ضد عفونی به کمکشان آمد. دستگاهها با آزمون و خطا توانستند الکل با درصد خلوص مختلف تولید کنند و خیال کادر درمان را راحت.
تکاپوی تولید در پسا کرونا
هیجانات کووید که فروکش کرد، راه تولید دوباره بازگشایی شد. دوباره کار فصلی بود. محمد برای فرار از این روند کاری، دیگر اقلام کشاورزی هلو و آلبالو را هم وارد مسیر کنسانتره کرد. اما این تنها کارش نبود. رایزنیها با دیگر استانها هم برای تامین محصولات کشاورزی، راهکار دومی بود که به آن فکر کرد تا این ظرفیت تولید در استان سمنان بلااستفاده نباشد. راهکارها یکی پس از دیگری به سرانجام رسید. سرانجامی که از 1400 تا کنون دیگر دستگاهی در کارخانه خاموش نشده و خط تولیدی رنگ توقف به خود ندیده است.
از صفر تا صد فرآوری
تولید، ارز آوری، بهبود بهرهوری از مهمترین اقداماتی بود که به واسطه تیم متفکر محمد اتفاق افتاد. تفکر جمعی که حتی برای دورریزهای کارخانه هم دست به ابتکار زده بود و کنسانترههای جامد را به دامداران محلی تخصیص داد. ابتکاری که به برو و بیای کارخانه ضریب داده بود.
آن روزها در کارخانه برو بیایی بود. کامیونهای بارگیری که چند تن چند تن محصول فراوریشده را جا به جا میکردند. دامدارانی که پی کنسانتره خود آمدند و کشاورزانی هم با دستی پر از محصولات درجه دو و سه که بازار رغبتی برای خریدش نداشت و همه دور ریز بود، صف میکشیدند. این تصویر، مهمترین انگیزه ایرانبخش است که واردارش میکرد که هر روز صبح با انرژی از جای برخیزد و دلش گرم کارخانهای باشد که از روزی 40 تن کنسانتره انگور به 130 تن تولید در این محصول برسند. 180 تن سیب تولید کنند و حتی رکورد کنسانتره خرما را به 800 تن برسانند. اما همهی اینها به کنار، عدم فروش محصولات خام ارجحیت دارد. ظرفیتهای بسیاری وجود دارند که میتوان به وسیلهی انها ارزآوری در کشور کرد و مرهم اقتصاد زخم خورده شد. کاری که محمد و تیمش در آن پا گذاشتند.
انتهای پیام/