
«جادوی لبخند»
رسول گلپایگانی
چشمهایش را شست
همه چیز را تَر دید
همان تردید همیشگی
( مرحوم دکتر مجتبی دماوندی)
از وقتی خبر بیماری سخت استاد را شنیدم، خیلی با خودم کلنجار رفتم تا با آقای دکتر تماس بگیرم؛ بالاخره با خودم کنار آمدم و به دکتر پیام دادم و جویای حالش شدم، آرامم کرد، مرگ را تقدیر زندگی و به چگونه زیستن اشاره کردند. این شعر بالا را سالها پیش در کلاس خوانده بودند و از ماها خواستند که یادداشت نکنیم ولی من در ذهنم تا حدودی نگه داشته بودم، شعر را برای دکتر فرستادم و شعر را اصلاح فرمودند و دوباره برایم فرستادند. بعد از این گفتگو دیگر نتوانستم با ایشان تماس بگیرم، یعنی توانش را نداشتم. تا اینکه دیروز یکی از دوستانم پیام داد: دکتر دماوندی رفت.
از دیروز که با دوستان و همکلاسی های قدیم حرف می زنیم، همه از حسن خلق و اخلاق مداری و خانواده دوستی آقای دکتر دماوندی صحبت می کنند و هیچکداممان هیچ خاطره ی بدی از ایشان در سر نداریم. دکتر مجتبی دماوندی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی سالها در دانشگاه کردستان و البته دانشگاه سمنان و در گروه زبان و ادبیات فارسی تدریس کردند و علاوه بر مباحث تخصصی ادبیات فارسی به دانشجویانشان حسن خلق و خانوادهدوستی هم آموختند. ایشان در روز ۲۰ آذرماه ۱۳۹۶ پس از یک دوره ی بیماری سخت، درگذشت و در قطعه ی نام آوران بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
زبانم نمی چرخد که تسلیت بگویم، بی شک یادشان همواره در ذهن دوستدارانشان ماندگار خواهد بود.