نویسنده کتاب «وقتی حیات خواب بود»:

کتاب «دا» در شناخت فضای آن زمان خرمشهر خیلی کمک کرد

کتاب «دا» در شناخت فضای آن زمان خرمشهر خیلی کمک کرد
الهه طاهریان با بیان اینکه من به اقتضای سنم دوران دفاع مقدس را به چشم ندیدم و تجسم چیزی که ندیده‌ای و لمس نکرده‌ای به نظر کار سختی می‌آید گفت: من برای تجسم بهتر و بهتر نوشتن، فیلم‌های جنگی زیادی دیدم و کتاب خاطرات رزمندگان و کسانی که طعم جنگ را چشیده بودند را خواندم و کتاب «دا» به من در شناخت فضای آن زمان خرمشهر و محیط خرمشهر خیلی کمک کرد.
چهارشنبه ۰۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۶
کد خبر :  ۱۶۲۶۶۱

به گزارش روابط عمومی مرکز رسانه و جریان سازی حوزه هنری انقلاب اسلامی استان سمنان و به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری کشور الهه طاهریان نویسنده جوان سمنانی متولد سال ۶۶ و تحصیل کرده رشته کامپیوتر است. نوشتن را با خاطره‌نویسی در دوران نوجوانی شروع کرده که بعدها تبدیل می‌شود به نوشتن با اسم مستعار برای روزنامه و وبلاگ‌. او نویسندگی حرفه‌ای خود را سال ۹۲ با شرکت در کارگاه‌های داستان‌نویسی استاد مهدی زارع در حوزه هنری استان سمنان آغاز می‌کند. در دو دوره داستان‌نویسی آل جلال نیز شرکت می‌کند. تعدادی از داستان‌هایش در مسابقات کشوری رتبه کسب کرده‌اند از جمله داستان «گوشورون » که برگزیده چهاردهمین مهرواره جوان سوره سال ۹۴ شد و داستان «انجیر» که تقدیری سیزدهمین جشنواره ملی کبوتر حرم سال ۹۶ بود، مجموعه داستان‌هایش رتبه اول یازدهمین جشنواره شاهوار سال ۹۸ را کسب کرد و داستان «ویلچر» او برگزیده جشنواره سوگواره شعر و داستان عاشورایی سال ۹۹ شد.

طلسم رمان ننوشتن

رمان «وقتی حیات خواب بود» داستانی است که در بستر دفاع مقدس اتفاق می‌افتد. شخصیت اصلی داستان، زن جوانی به نام «حیات» است. حیات بعد از مرگ شوهرش، با گاومیش سیاه رنگش به نام مروارید خو می‌گیرد. گاومیش در زمان حمله عراق به ایران باردار است، همین اتفاق باعث می‌شود حیات از ترک خرمشهر سر باز بزند و در محاصره ۳۴ روزه خرمشهر گرفتار شود. طاهریان از چگونگی نگارش کتاب اینطور می‌گوید: استاد مهدی زارع در کارگاه داستان به ما پیشنهاد داد که درباره خرمشهر با موضوعات مختلف از جمله آزادسازی، مقاومت، مردم و در کل سوژه‌هایی که به خرمشهر مربوط می‌شد، رمان بنویسیم. دستمان برای انتخاب موضوع خیلی باز بود. من هم چون یک رمان نیمه تمام داشتم و به دلایلی هنوز تمام نکرده بودم، گفتم شاید چون این یک کار کارگاهی است بتوانم تمام کنم و به قول معروف طلسم رمان ننوشتن شکسته شود! ‌ایده اولیه من چیز دیگری بود ولی بعد از صحبت‌هایی که با استاد محمد کاظم مزینانی داشتم به این نتیجه رسیدم که روی چیزهای دیگر فکر کنم. با بچه‌های کارگاه داستان‌نویسی سفری به خرمشهر داشتیم، آنجا با خودم گفتم شاید ایده جدیدی به فکرم برسد. از قضا همین اتفاق هم افتاد وآن سفر خرمشهر به من کمک کرد. البته من پیش از این یک داستان کوتاه درباره دفاع مقدس داشتم که شباهت کمی به طرح رمانم دارد.

سفر به خرمشهر

وی در باره تأثیرات مثبت سفرشان به خرمشهر در نگارش بهتر رمان اینطور می‌گوید: حضور ما در خرمشهر خیلی مؤثر بود، اما خرمشهری که ما دیدیم، با خرمشهر زمان جنگ خیلی فرق دارد. هرچند یک محله‌هایی مثل موزه به همان شکل و شمایل قبل مانده است و آدم با قدم زدن در آن فضا جنگ را به خوبی حس می‌کند. خانه‌هایی که هنوز اثرات ترکش و تیرهای تفنگ روی در و دیوارشان باقی است، نخل‌های سوخته که همه این‌ها خیلی به فضاسازی کمک می‌کرد. بعد از برگشتن از سفر خرمشهر چند ماه درگیر طرح داستان بودم و از زمانی که شروع به نوشتن کتاب کردم تا زمانی که رمان به اتمام رسید تقریباً ۲-۳ ماه طول کشید.

این نویسنده جوان در پاسخ این سؤال که چرا اسم حیات را برای نقش اول رمان انتخاب کردید؟ می‌گوید: حیات یک اسم دو پهلو بود به معنای زندگی. نشان دادن زندگی در دل جنگ و موقعیتی که هر لحظه احتمال مرگ وجود دارد اما با این وجود زندگی در جریان است.

جنگ ندیده

سن طاهریان به جنگ قد نمی‌دهد و جنگ را به چشم ندیده است اما روایت رمان حیات از دل جنگ بیرون آمده است. این نویسنده با بیان اینکه من به اقتضای سنم دوران دفاع مقدس را به چشم ندیدم و تجسم چیزی که ندیده‌ای و لمس نکرده‌ای به نظر کار سختی می‌آید ادامه می‌دهد: لمس کردن خیلی به نوشتن کمک می‌کند. مسلماً چیزی که آدم خودش لمس کرده را می‌تواند بهتر در بیاورد ولی این طور نیست که آن چیزی را که لمس نکردی را نمی‌توانی بنویسی. من برای تجسم بهتر و بهتر نوشتن، فیلم‌های جنگی زیادی دیدم و کتاب خاطرات رزمندگان و کسانی که طعم جنگ را چشیده بودند را خواندم، به طور مثال کتاب «دا» به من در شناخت فضای آن زمان خرمشهر و محیط خرمشهر خیلی کمک کرد.

کارگاه داستان‌نویسی

به گفته این نویسنده جوان، برگزاری کارگاه‌های داستان تأثیرات مثبتی در بهتر نوشتن او داشت. می‌گوید: انواع تکنیک‌های نوشتن را آقای زارع بی‌دریغ آموزش می‌دادند و دلسوزانه تمام نوشته‌های ما را دنبال و مانند منتقدی جدی داستان‌ها را نقد می‌کرد و ایرادات کار را می‌گفت. مسلماً کارگاه‌های داستان در جهت رشد بیشتر کمک زیادی به من کردند.

طاهریان بهترین و جذاب‌ترین بخش کتاب را اواخر کتاب می‌داند که حیات باید تصمیم بگیرد بین نجات بچه خودش که یادگار همسرش است و عده‌ای که با آن‌ها درگیر است یکی را انتخاب کند و این لحظه را خیلی دوست دارد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «ام‌شبیر عاشق خانه شأن بود. هر روز که حیات از شط برمی‌گشت و به آن‌ها سر میزد، از رفتن عراقی‌ها و تمام شدن قائله‌ها حرف میزد وامیدوار بود مجبور نشود خانه شأن را ترک کند. فکر می‌کرد همسایه‌هایشان که رفته‌اند، چطور می‌توانند جایی دیگر زندگی کنند؟ و به حیات گفته بود: «ئی همه خاطره و زندگیشونه گذاشتن و رفتن؟ آدم بدون خاطره مگه می‌تانه زندگی کنه؟

انتهای پیام/

ارسال نظر