به گزارش روابط عمومی مرکز رسانه و جریان سازی حوزه هنری انقلاب اسلامی استان سمنان، تور روایت با موضوع روایت شیوه تاریخی تقسیم آب سمنان در تاریخ 15 اردیبهشت ماه 1402 با حضور هنرمندان حوزه هنری استان سمنان و علاقه مندان برگزار شد.
در این تور افراد آگاه با عناوین گوناگون انگاره نویس، قانون دار، پاربان، استخربا و... و تعدادی از پژوهشگران و علاقه مندان به این حوزه حضور داشتند.
قصهی آب، روایت محدثه نوری از هنرمندان حاضر در تور روایت، که به شیوه ای هنرمندانه قصه آن را به نگارش درآورده است:
قصه آب
اینجا، سمنان است محل تلاقی راهها و آبها.آقای پارابان، سید عسگری و آقای دارایی آمدهاند تا از آب برایمان بگویند. محل قرارمان پاراست، ضلع جنوبی پارک شقایق و ابتدای موضع تقسیم آب در شهر.سمنان ۶ استخر دارد که آب همهشان از اینجا تأمین میشود، هر استخر یک استخربان، میرآب، کُله دار و انگارهنویس دارد. همه اینها آمدهاند تا آب را برسانند به دست باغدار و او بریزدشان پای محصولاتش.
آقای عبدوس پارابان استخر کوشمغان (کوشک مغان) است و ۱۰_۱۲ سالیست که آب این استخر را تقسیم میکند و به شاربان و باغداران آن منطقه میسپارد. بیلش را تَرکِ موتورش بسته و آمده تا برای ما از اصطلاحات این حوزهی تخصصی بگوید. حقیقتش از تمام ربعساعتی که با لهجهی سمنانی صحبت میکند سرَجمع چند اصطلاح را بیشتر نمیفهمم. دَرَجان که به گمانم یک نوع تقسیم بندی از روزهای سالاست به ۱۵ روز ۱۵ روز! بَرجم که به فاصلهی دو سر نهر از هم میگویند و ترازوی تقسیم آب است. و یکی از کشاورزها بعدا بهمان میگوید بهتر است جنس برجمها از چوب باشد مثل قدیم، چرا که اگر فلز باشد در طول سالها زنگ میزند و بالا میآید و در نهایت تقسیمی که اینقدر دقیق است بهم میخورد میزانش!
آقای سیدعسگری کیا دانشآموختهی سال۵۵ دانشگاه تهران در رشتهی جامعهشناسی ست و تز آن موقعاش مقالهای بوده دربارهی «شیوهی زمین داری و آبیاری در منطقه زاوغان سمنان» که وقتی این موضوع را ارائه میکند، استاد محیطشناسی اش ترغیب میشود تا نحوه «آبیاری استخری» سمنان را در کنار آبیاری کوزهای و کاسهای که در مناطق کویری دیگر رواج داشته در جزوهاش جای دهد. اگر کتاب سندمقدسی و سند عمیدالملک سمنانی را ورق بزنیم، در بخش آب نوشتهاند که این نوع تقسیمبندی آب به اوایل دورهی تیموری و ۱۰۰ سال قبلتر از شیوهی تقسیمبندی آب در اصفهان توسط شیخ بهایی برمیگردد یعنی میشود گفت این تقسیمبندی و مدل منحصر بهفرد و دقیقش را میتوان از برندهای شهر سمنان معرفی کرد.
کمی جلوتر از پارا، آسیاب زاوغان(زاویه مغان) است؛ یکی از دو آسیاب باقیمانده در شهر. آقای دارایی صحبتش را با شعری سمنانی شروع و سلامی با عطر سنجد را بهمان هبه میکند.او دربارهی نحوهی کار آسیاب آبی و اینکه هر منطقه بسته به جمعیتش ۲ تا ۳ آسیاب داشته و سرجمع ۱۷ تا۱۹آسیاب در شهر برپا بوده، میگوید.
برای رسیدن به برجم پایین دست استخر زاوغان باید دوباره سوار اتوبوس زردمان شویم، از قبل بهمان نوید دادهاند که «ننه سحر» برایمان لقمههای نان و پنیر و سبزی درست کرده و قرار است در طول مسیر با آنها گرسنگی را بنشانیم.لقمهها توی مسیر عجیب میچسبند.
دوباره پیاده میشویم. چند قدمی که میرویم و پیچ دوم را که رد میکنیم، به برجم زاوغان میرسیم و کلی باغدار را میبینیم که قریب به اتفاقشان دههی ۴۰_۵۰ زندگیشان را رد کردهاند و همهشان به ردیف نشستهاند تا آب استخر باز شود و سهمِ روزشان را تحویل بگیرند. یکیشان داوطلب میشود تا برایمان از نحوهی تقسیم آب بگوید. دعای فرج را که میخواند، باهامان چاق سلامتی میکند و بعد از سهم ۱۸۹ اسهای آب استخرشان میگوید و با یک چوب ۱۰ اِسهای (۱۰ قسمتی) شروع به اندازهگیری سرِ بَرجم میکند.
حقیقتاً تقسیمبندی حرفهای و سختی است. نمیدانم چطور ابداعاش کردهاند، چطور یادش گرفتهاند و اصلا چطور قرار است به بچههاشان یادش بدهند!توکل، توی چهرهی آفتاب سوختهی همهشان به چشم میخورد، هیچکدامشان نمیداند آب امروز زیاد است یا کم! نمیدانند از دیروز ساعت ۵ عصر که دریچه (کُله) استخر را بستهاند تا ساعت ۱۰ صبح که قرار است کُله دار در را باز کند چقدر آب توی استخر جمع شده! سطح آب بالا آمده یا آبشان کمتر شده! هر چه هست دل سپردهاند به روزی آبشان.از سه مسیر پیشِ روی، باغ راهِ «میان محله» را پیش میگیریم.
آنقدر کوچه باغ را پیچ و تاب میخوریم تا حجم خشت و گِلیِ عظیمی از دور نمایان میشود. مسجد جامع زاوغان است، که از پس سالها، غریب و تنها گوشهای از باغات افتاده و خیلیها حتی از وجودش بیخبرند.
انگار نه انگار که زمانی محلِ رفت و آمد مردم بوده و زندگی در در دلش جریان داشته.تا ما این مسیر را خرامان خرامان طی کنیم، اتوبوس آمده آخر کوچه باغها و منتظرمان ایستاده تا ما را تا مقصد آخر، امامزادهی علویان و آب انبار مجاورش برساند.اما برایاینکه قصهی تورمان بیش از این به درازا نکشد دربارهی آبانبار علویان، خودِ امامزاده و آرمیدگان ارجمند گرداگرد مزارش- از جمله مرحوم سید سیفالله کیا- چیزی نمیگویم.
کتری برقی آب را به جوش آورده تا ما در دل خنکای اردیبهشتی چای آخر سفر را بنوشیم و در دل روایت آب غرق شویم.
محدثه نوری