به گزارش روابط عمومی مرکز رسانه و جریان سازی حوزه هنری انقلاب اسلامی استان سمنان، رضا برجی، مستندساز جنگ و همکار شهید مرتضی آوینی، در جشن هفته هنر انقلاب اسلامی در استان سمنان ضمن بیان این که در دانشگاهِ هنرهای زیبای زمانِ طاغوت، مرتضی آوینی، «آوانگارد» خوانده می شد، به ماجرای مرگ غم انگیز کیومرث پوراحمد اشاره کرد و گفت: پوراحمد در 74 سالگی، متأسفانه به بن بستی رسید که مرتضی آوینی در 30 سالگی رسیده بود؛ ارنست همینگوی و آلبرکامو هم به همین نقطه رسیده بودند؛ کتاب نیهیلیستی مرتضی آوینی هم نشان می دهد که او در 30 سالگی به بن بست رسیده بود.
برجی با اشاره به این که در چنین بن بست هایی تنها دو راهِ «انتحار» یا «بازگشت» پیش روی افراد است گفت: مرتضی آوینی می گوید من از راهِ طی شده با شما سخن می گویم؛ یعنی از راهی که تا انتهای آن را پیموده ام و به پوچی رسیده ام و اکنون در حال بازگشتم. مرتضی برگشت و جانانه برگشت. مرتضی در مسیرِ این بازگشت، نسبت به امام(ره) شناخت پیدا می کند و می خواهد آنچه را که در مسیر بازگشت شناخته، به کمال برساند؛ مرتضی عارف بود.
وی با بیان این که مرتضی آوینی عرفان نظری می دانست و واجد عرفان عملی بود گفت: او دوشنبه ها و پنج شنبه ها را روزه می گرفت و بدون وضو دست به کار نمی برد؛ به یاد دارم روزی در محل تدوین روایت فتح، گفت خودکارم یادم رفت! و به جای آن که برای برداشتنش به اتاق برود، به آشپزخانه رفت؛ من گفتم آقامرتضی! مگر خودکارت روی میز تدوین جا نمانده، چرا به آشپزخانه می روی؟ گفت وضو ندارم. گفتم خب بعدا وضو بگیر! جواب داد من تا بحال بدون وضو به میز تدوین و قلم دست نزده ام.
این مستندساز برجسته گفت: آقامرتضی ادامه داد که من موقع نوشتن، رو به قبله می نشینم. من شاهد بودم که مرتضی متنِ پنج شش قسمت از روایت فتح را نوشته بود و حتی یک خط خوردگی نداشت. این، نشان می دهد که آقامرتضی چقدر به کار مسلط بود.
برجی با بیان این که مرتضی آوینی فلسفه غرب و فلسفه شرق می دانست گفت: او به معنای واقعی کلمه، در کارش حرفه ای بود؛ او فیلمبرداری و تدوین می دانست و صدا و کادر را می شناخت؛ او آرشیتکت بود. طراحی می دانست. فرم را خوب می شناخت. رسانه را دقیقا می شناخت و درک می کرد. همه این ها در مرتضی به وحدت رسید و مفهوم «مستند اشراقی» اینگونه خلق شد. اگر کسی می خواهد بداند که مستند اشراقی چیست، باید ابتدا فلسفه اشراق و سپس عرفان را بفهمد تا بفهمد که مرتضی در روایت فتح چه می کرد.
وی با یادآوری این مطلب که همزمان با روایت فتح، چهار برنامه دیگر در تلویزیون در ارتباط با جنگ در حال پخش بود گفت: به قول خود شهید آوینی، دوربین همان دوربین است و بچه های برنامه ساز هم مسلمان اند و بچه بسیجی اند و هم از جنگ نمی ترسند اما چرا روایت فتح، روایت فتح می شود؟ نوع نگاه آقامرتضی به رسانه و رزمندگان فرق می کرد. مرتضی می گفت اتفاقی که دارد در جنگ می افتد، اتفاق بزرگی است؛ می گفت این رزمنده ها دنباله رو عاشورا هستند.
همکار شهید آوینی در روایت فتح گفت: او می گفت کربلا را مپندارید که شهری است در میان شهرها و نامی است میان نام ها؛ او می گفت هر شهید ما یکبار کربلا را فتح کرده بود؛ علامه حسن زاده آملی، اسپیلبرگ یا هگل نمی توانند به تنهایی یک قسمت از روایت فتح را بسازند؛ به دلیل این که عرفان و فلسفه و فرم در مرتضی به وحدت رسیده بود و روایت فتح خلق شد؛ مرتضی شدن سخت است اما ناممکن نیست؛ شما هم همانگونه عمل کنید و همان اعتقادات را داشته باشید، مرتضی آوینی می شوید.
با خودنویسِ بی جوهر، چه نوشته ای؟
برجی با ذکر خاطره ای از شهید آوینی گفت: روزی چهار حلقه فیلمی که خودم گرفته بودم را برای آقامرتضی بردم؛ مرتضی فیلم ها را از من گرفت و آن ها را انداخت توی سطل آشغال کنار میزش! و بی توجه به آن فیلم ها، با اشاره به تصاویری که روبرویش بود گفت رضا این شات به آن شات می خورد؟ من فیلم ها را از سطل آشغال برداشتم و اعتراض کردم! مرتضی دوباره فیلم ها را در سطل آشغال ریخت و دوباره سوالش را پرسید. من برای بار سوم فیلم ها را از داخل سطل آشغال بیرون آوردم و اعتراض کردم. آقامرتضی گفت چرا این کار را می کنی؟ صبح وضو نداشتی؛ نماز صبحت هم قضا شد؛ زیارت عاشورا هم که نخواندی؛ توقع داری من این فیلم ها را ببینم؟ خودنویست جوهر نداشته؛ چیزی ننوشته ای که من بخوانم.
وی با تأکید بر ضرورت نگاه انتقادی به تاریخ به تأسی از شهید آوینی گفت: اگر به تاریخ نگاه انتقادی داشته باشیم، می توانیم از آن عبرت بگیریم. مرتضی به سینمای اسلامی اعتقادی نداشت و می گفت چنین سینمایی اصلا وجود ندارد. همان موقع هم بابت این اعتقاد به او اعتراض می کردند. مرتضی می گفت سینمای اسلامی، مثل مشروب فروشیِ اسلامی است! مرتضی رسانه را دانشگاهی که باید در آن درس بیاموزیم نمی دید؛ او بعد از دیدن فیلم روح، گفت که تنها می توان برخی از مفاهیم دینی را در فیلم ها گنجاند.
این مستندساز برجسته ادامه داد: از نگاه مرتضی آوینی، کسی که بلیت می خرد و در جایی تاریک می نشیند و دو ساعت برای فیلم دیدن وقت می گذارد، هفتاد درصد قصد تفریح دارد که اگر جز این بود، پای منبر و در مسجد می نشست و به دانشگاه می رفت. امروز رسانه ما دارد وحشتناک عمل می کند. در تلویزیون دو ساعت سخنرانی پخش می کنند. رسانه ما دارد چیزی به اسم ماست مالی کردن را تبلیغ می کند. این رسانه ایراد و مشکل دارد. رسانه اگر به همین منوال کار خود را ادامه دهد، بزرگ ترین فاجعه ها را طی چند سال آینده شاهد خواهیم بود.
برجی گفت: بیست سال پیش گفتیم خشونتی که در رسانه نشان می دهید، کار به دست جوانان می دهد؛ در اتفاقات اخیر دیدیم که هردو طرف اعمال خشونت کردند. مرتضی با نشان دادن خشونت مخالف بود. او وقتی مخالف جلوگیری از ویدئو بود می گفت ما باید آنقدر تولید محتوا کنیم که کسی دنبال ویدئو نرود. ما کِی تولید محتوا کردیم؟ رسانه ما دارد به کدام سو می رود؟ مسئولان فرهنگی ما دارند به کجا می روند؟ ما چهار سال پیش فریاد زدیم که این نوع برخورد با مسأله حجاب، آسیب زاست.
اینجا، پاشنه آشیل شماست
وی ادامه داد: چهار سال پیش ما به آقای رئیسی و دیگران تأکید کردیم که در این خصوص مراقب باشید. گفتیم که اینجا پاشنه آشیل شماست، به این شکل نباید وارد شوید، ضربه می خورید. وارد شدند و ضربه خوردند.
برجی در پایان گفت: اگر می خواهید مرتضی آوینی را بشناسید، تا شخصیت او را نشناسید و تا آثار بجا مانده از او را نشناسید نمی توانید او را بشناسید، نمی توانید مرتضی بشوید، نمی توانید رسانه را اصلاح کنید و هرروز کار را خراب تر می کنید. مادامی که در تمام هنرها، تولید محتوا نکنیم، کاری از پیش نمی رود. تولید محتوا، یعنی حمایت از هنرمند. یعنی هنرمندی که از او تجلیل کردید را در طول سال فراموش نکنید تا در سال بعد، از شاگرد او تجلیل کنید.