سلام بر بدنهای تکه تکه شده
دیشب از هر گوشه،آهِ شعله ور میشدبلند
سینه ها میسوخت و دود از جگر میشد بلند
آتشِ این سینه را خاموش می کردم ولی
شعله ور تر آتش از سمت دگر میشد بلند
خاطرات تلخ میسوزانْد دنیای مرا....
تا حرارت های اشک از چشمِ تر میشد بلند...
آه ای ایران،دلم،با هق هقِ بی حد نشست
بر سرِ قبرِ شهیدانت....مگر میشد بلند!!!
فکه و مرز و هویزه...نه!!!صدای تیرها
از خیابانِ عمومی...از گذر....میشد بلند..
بارها دیدید اگر مردی به خون آغشته شد
از کنارِ جسمِ او صدها نفر میشد بلند...
آه،اینکه یک نفر پیشِ ستم خم میشد و...
یک نفر از دردِ ترکِش تا کمر میشد بلند
از سرِ بی عرضگیِ مردهای دین فروش
آهِ قلبِ رهبرِ من بیشتر میشد بلند...
یک اشاره کاش میکرد و به سمتِ آن دهان
مشت های محکمی مثل سپر میشد بلند...
میگرفت ای کاش دامانِ شما را زودتر
این همه آهِ دلی که در سحر میشد بلند....
کاش میشد که شبیه معجزه،سردارِ ما
ناگهان از قبر مثلِ شیرِ نر میشد بلند....
زهرا سادات موسوی مقدم