شیدایی حقیقت

نگاهی به هنر و هنر دینی از دیدگاه شهید آوینی از منظر دکتر حسن یعقوبی

نگاهی به هنر  و  هنر دینی از دیدگاه شهید آوینی از منظر دکتر حسن یعقوبی
هنر، جوهر سیالی است جاری در روح آدمی که او را به جانب زیبایی ها می کشاند و هنرمند این توانایی را دارد که تجلی گر این زیبایی ها باشد.
شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۵
کد خبر :  ۱۱۸۴۸

البته هنرمندی این توفیق را می­یابد که درکی درست از خود و جهان هستی داشته باشد. هنر را اگر در معنای وسیعش، فضل و کمال و فن و صناعت بدانیم و چه آن را در قالب­های امروزینش، در هر حال، آنچه که از جوهر این واژه برمی­آید، جلوه­گری زیبایی، شیدایی و روشنایی است. هنر را می­توان روح زندگی دانست و این روح بی­قرار هنرمند است که با روح هستی، هماهنگ و هم­داستان می­شود و آفرینش­گر جلوه­هایی از زیبایی و شیدایی.

شهید آوینی که سال­ها در عرصه فرهنگ و هنر اسلامی، در مسیر بیان حقیقت هنر و جلوه­های ناب آن قدم برداشت، از معدود هنرمندانی است که با بینشی ویژه و نگاهی ژرف­کاوانه، به موضوع هنر و رابطۀ آن با حقیقت هستی پرداخته است.

آوینی، هنر را شیدایی حقیقت می­داند. «هنر، شیدایی حقیقت است همراه با قدرت بیان آن شیدایی و هنرمند کسی است که علاوه بر شیدایی حق، قدرت بیان آن را نیر از خداوند متعال گرفته است.»[i]    

او بر این باور است که اگر هرکدام از این دو، یعنی شیدایی حق و قدرت بیان آن نباشد، اثر هنری خلق نمی­شود. به عبارت دیگر، شیدایی شرط لازم و قدرت بیان، شرط کافی برای آفرینش اثری هنری است.

انسانی که بر فطرت پاک خویش باقی مانده و از حقیقت آفرینش خود دور نشده، طبیعتاً آنچه از او صادر می­گردد، رنگ و بوی دینی دارد. از این رو شهید آوینی معتقد است که به شرط باقی ماندن انسان­ها بر فطرت پاک خویش، آوردن صفت «دینی» برای هنر، بیهوده است، چون همه چیز رنگ حقیقت دارد. اما وقتی انسان از سرشت خویش فاصله می­گیرد و در دام تاریکی­ها و هیاهوها گرفتار می­آید، آن گاه تفاوت هنر دینی و غیردینی آشکار می­شود. به قول مولانا: «چون غرض آمد هنر پوشیده شد / صد حجاب از دل به سوی دیده شد»

« هنر، اصلاً و اولاً «هنر زندگی» است و هنر به معنای اصطلاحی باید مظهر تجلی آن حقیقتی باشد که حیات انسان در آن کمال می­یابد.»[i]  

آوینی دلیل جاذبۀ هنر را در این می­داند که هنر، یاد بهشت است و یادآور حقیقت زندگی و مایۀ اصلی هنر، درد غربت آدمی است. او هنر را زبان بی زبانی و زبان هم­زبانی معرفی می­کند.

« هنر، یاد  بهشت است و نوحۀ انسان در فراق. هنر، زبان غربت بنی آدم است در فرقت دارالقرار و از  همین روی همه با آن انس دارند؛ چه در کلام جلوه کند، چه در لحن و چه در نقش؛ انسی  دیرینه به قدمت جهان.»[ii]  

به نظر آوینی، آنچه که عطر و بوی قدسی و رنگ حقیقت دارد، عین هنر است، نه آنکه آن را در قالبی هنری بریزند تا شکل هنری بیابد.

«اصطلاح هنر  دینی و یا هنر قدسی نیز بعد از رنسانس و در تمدن امروز رواج یافته است و معنای آن  نیز، هرگز هنری نیست که در قوالب و مواد هنری، جدید و در محتوا یا مضمون و موضوع،  دینی باشد. هنر دینی مادّه و صورت، قالب و محتوا را هر دو از دین می­گیرد و  الهامات و شوارق دینی و عرفانی، خود عین هنر هستند، نه آنکه الهامات و اشراقات  دینی در قالب­هایی مجزا و منفک از خویش تزریق شوند.»[iii]  

از همین رهگذر است که آوینی، هنر انقلاب را اگر چه حرکت­های امیدوارکننده­ای در آن برای رسیدن به استقلال فرهنگی انجام گرفته، هنر دینی نمی­داند، چرا که معتقد است هنرمندان، مادّه هنر خود را از غرب گرفته­اند و تنها کوشیده­اند به آن صورتی متناسب با اعتقادات خویش ببخشند.

«مصداق این  اصطلاح هنر دینی را فقط می­توان در اعصار پیش از رنسانس جستجو کرد نه امروز؛  امروز  همه هنرهای موجود، متأثر از غرب و  تفکر عصری آن هستند.»[iv]  

    

از دیدگاه شهید آوینی، هنر امروز  هنری بیمار است که خوره جان و تن هنر و هنرمند را از دورن و بیرون می­خورد.

«ادبیات  داستانی این روزگار و نقاشی و شعر و ... جزام­زده­ای است که دیگر شوقی و توانی  برای زنده بودن و زنده ماندن ندارد. بشر در انتظار فردایی دیگر است و هنرش نیز.»[v]  

هنر دینی در نگاه آوینی، هنر وحدت و توحید است، در حالی که هنر امروز، هنر کثرت. البته آوینی عصر حاضر را دوران شکوفایی و احیای دوبارۀ تفکر دینی می­داند و امیدوار است در آینده، هنری که بتوان آن را دینی خواند، ظهور یابد.

بحث تعهد و هنر متعهد، همواره از مباحث مورد مناقشه بوده است. همان طور که پیشتر گفته شد، ذات و جوهر هنر، همان حقیقت است و از این رو، عین تعهد. از نگاه شهید آوینی، نباید به هنر چون امری نگریست که خود، خویشتن را معنا می­کند و نیز آن را نباید چون ظرفی دید که هر مضروفی را قبول کند و در خدمت هر محتوایی قرار بگیرد. بر این اساس، هنر برای هنر و نیز هنر سفارشی، قابل پذیرش نیست.

«حقیقت آن است  که میثاق و تعهد هنر، عارضه­ای مجزّا از ذات و جوهر هنر نیست که یکی بگوید آن طور  و یکی بگوید این طور؛ هنر در جوهر و ذات خویش، عین تعهد است و جدایی این دو نیز از  یکدیگر اعتباری است.»[vi]  

    

آدمی وقتی از حقیقت وجود خویش غافل می­شود و از فطرت الهی خود دور می­افتد، بهشت خویش را در زمین می­جوید و هنر او، دیگر زمزمۀ بی­قراری و شیدایی حقیقت نیست. بنابراین وظیفۀ هنر، زدودن شائبه­ها و زنگارها از چهرۀ حقیقت است و بازگرداندن آدمی به فطرت پاک خویش.

    

« هنر باید  عالم وجود را از آلایش­های نسبی و قیاسی آن چنان صیقل دهد که وجه باقی حق در آن  جلوه­گر شود.»[vii]  

    

[i] . سیدمرتضی آوینی، رستاخیز جان، تهران: ساقی، 1379، ص 156

    

[ii] . سیدمرتضی آوینی، فردایی دیگر، تهران: ساقی ، 1381، ص 135

    

[iii] . سیدمرتضی آوینی، حلزون­های خانه به دوش، تهران: ساقی، 1379، ص 22

    

[iv] . همان، ص 26

    

[v] . فردایی دیگر، ص 24

    

[vi] . رستاخیز جان، ص 152

    

[vii] . همان، ص 158

    

[i] .سیدمرتضی آوینی، آینه جادو، جلد 3، تهران: ساقی، 1378، ص 185

    

    

      

برچسب ها: هفته هنر انقلاب

ارسال نظر