پس از انقلاب صنعتی در اروپا، رفتهرفته بر جمعیت شهرها افزوده شد و بسیاری از خانوادهها از روستاها و شهرهای کوچک به سمت شهرهای صنعتی کوچ کردند و در اندک زمانی گستره جغرافیایی این شهرها وسیع و وسیعتر شد تا جایی که برنامههای جامع برای تامین زیرساختهای شهری از گسترش روزافزون جمعیت و مساحت افقی و بعضا تراکم عمودی آن جا ماند! این مدل البته بهمرور در سایر کشورها و شهرهای بزرگ دنیا تکرار شد تا جایی که نیازهای روحی، عاطفی، احساسی و معنوی شهروندان فدای توسعه اقتصادی شد.
امروزه اما با تغییر چهره شهرهای بزرگ، بهره جستن از اصالتهای فرهنگی و تاریخی جوامع در معماری و ساختوسازها کاملا موردتوجه قرار میگیرد و پیوستهای تفصیلی فرهنگی و تاریخی و هنری در دستور کار مهندسان شهری است.
هرچند توسعه شهرهای بزرگ ایران بعضا بدون در نظر گرفتن الزامات فرهنگی و تاریخی به وقوع پیوسته و متاسفانه کماکان نیز همان رویه در حال انجام است؛ اما باید اذعان کرد که در سالهای اخیر تلاشهایی از سوی شهرداریهای این ابرشهرها صورت گرفته تا نمای شهرهای ایران و چشمانداز شهروندان کمتر در معرض اعوجاجات مهندسی شهری قرار بگیرد. توجه به ایجاد فضای سبز و کمک به ساخت و راهاندازی فضاهای فرهنگی و هنری، تفریحی و رفاهی در کنار استفاده از المانهای بصری ازجمله این اقدامات است.
درعینحالی که اعتبارات زیادی برای مبلمان شهری هزینه میشود، توجه به رضایت شهروندان و در اصل تعامل با ایشان و دخیل کردن نظرات آنها در طراحی و اجرای زیباسازی شهری ضروری است چراکه درنهایت مخاطب این مبلمان شهری، شهروندان هستند و بالطبع پسند و رضایت آنها باید در اولویت عملکرد متولیان حوزه زیباسازی شهرها قرار بگیرد؛ موضوعی که به نظر میرسد تاکنون خیلی جدی به آن پرداخته نشده و اغلب عدهای معدود مسوول طراحی المانهای شهری هستند، خواه مردم بپسندند، خواه نپسندند.