"مِری استیونسُن کاسات" Mary Cassatt نقاش آمریکایی قرن نوزدهم میلادی وسبک نقاشی وی امپرسیونیسم بود.
او بیشتر دوران بزرگسالی اش را در فرانسه گذراند. جایی که برای اولین بار با "ادگار دگا" ملاقات کرد و با وی پیوند دوستی بست و همچنین جایی که بعدها آثارش را در میان امپرسیونیستها به نمایش گذاشت. موضوع اکثر نقاشیهای "کاسات" تصاویری از زندگی اجتماعی و شخصی زنان بود و در آثارش تأکید به خصوصی بر رابطهٔ مادران و فرزندان داشت.
پرترهٔ مری کست کشیده شده توسط خود نقاش در حدود ۱۸۷۸
اولین برخورد "کاسات" در فرانسه با هنرمندانی همچون "انگر"، "دلاکروا" و "کامیل کورو" در نمایشگاه جهانی پاریس در سال ۱۸۵۵ اتفاق افتاد همچنین او آثارش را، در نمایشگاهی به معرض دید گذاشت که "دگا" و "کامیل پیسارو" همکلاسی و مربیان آیندهٔ وی نیز در آنجا حضور داشتند.
با وجود سرعت کم آموزش و رفتار سلطه جویانه همکلاسیهای مرد و معلمها ، او شروع به آموزش خود با مطالعهٔ آثار اساتید تاریخ هنر کرد. او بعدها گفت: در دانشگاه هیچ آموزشی نبود. دانشجویان زن نمیتوانستند از مدل زنده استفاده کنند و آموزش غالباً طراحی از طرحها بود. "کاسات" تصمیم گرفت که تحصیلات خود را به پایان برساند.
از آنجایی که زنان هنوز نمیتوانستند در École des Beaux-Arts, شرکت کنند، او درخواست آموزش خصوصی توسط اساتید مدرسه را کرد و درخواستش پذیرفته شد تا زیر نظر"ژان لئون ژروم" آموزش ببیند.
"کاسات" آموزش خود را با کپی کردن روزانه در لوور کامل کرد. موزه همچنین مکانی برای ملاقاتهای اجتماعی با زنان دانش آموز آمریکایی و فرانسوی بود. در این دیدارها وی با "الیزابت جین گارنر" دوست هنرمندش آشنا شد. سپس دیداری با "ویلیام آدولف بوگورکو" نقاش مشهور آکادمیک داشت که منجر به ازدواج شد.
در اواخر سال ۱۸۷۰ همزمان با شروع جنگ فرانسه و پروس وی به آمریکا برگشت و با خانوادهاش در آلتونا زندگی کرد. پدرش همچنان با حرفه ایی که او برای زندگیش انتخاب کرده بود مخالف بود و تنها مخارج نیازهای اساسی وی را تأمین میکرد و مخارج هنری اش را پرداخت نمیکرد. وی دو اثر هنری خود را در گالری هنر نیویورک قرار داد و با وجود دریافت تحسینهای بسیار موفق به فروش هیچکدام از آنها نشد.
او در محل اقامت تابستانیش به علت در دسترس نبودن آثار مناسب برای مطالعه نسبت به کار خود بی میل شد و زمانی که تصمیم گرفت درآمد و زندگی مستقلی داشته باشد به رها کردن هنر هم فکر کرد. همانطور که در سال ۱۸۶۱ در نامه ایی مینویسد: «من استودیو خود را ترک کردم، پرترهٔ پدرم را پاره کردم و شش هفتهاست که به هیچیک از قلمهایم دست نزدهام و این کار را انجام نخواهم داد تا امیدی به بازگشت به اروپا در زندگیم ببینم. من بسیار هیجان زدهام که زمستان آینده غرب را ترک کنم ولی هنوز تصمیم نگرفتهام به کجا بروم.
نگاه از لُژ، نام اثر نقاشی از مِری "کاسات" است که در سال ۱۸۷۸ میلادی کشیدهشد.
اثر خانمی سیاهپوش را در بخش لُژ اپرای پاریس در حال نگاه به فردی نشسته در بخش لُژ را نشان میدهد، در حالی که مردی در آنسوی لُژ نیز در حال نگاه به خود اوست.
این اثر اکنون در موزه هنرهای زیبای بوستون نگهداری میشود.
"کاسات" شاهد بود که اکثر کارهای انجام شده توسط هنرمندان زن با بیتوجهی مواجه میشوند مگر اینکه دوست یا حمایتگری دولتی داشته باشند و او نمیخواست به این روابط تن دهد تا کارش مورد حمایت قرار گیرد.
او با امپرسیونیستها احساس راحتی میکرد و با اشتیاق بسیار به روش آنها ملحق شد و اعلام کرد: ما در حال جنگیدن با ناامیدی هستیم و احتیاج داریم که تمام قدرت خود را به کار گیریم.
"ادگاردگا" تأثیر قابل توجهی روی "کاسات" داشت. او بسیار در استفاده از پاستل به او کمک کرد، طوریکه "کاسات" بسیاری از آثار خود را با این تکنیک خلق کرد. "دگا" همچنین به او روش قلم زنی را آموخت، روشی که خود "دگا" در آن استاد شناخته شده ایی بود. هر دوی آنها برای مدتی کارهای رو در رو انجام میدادند و با این روش قدرت قابل توجهی را در طراحی، با تعلیم خودشان بدست آوردند. "دگا" او را در مجموعه ایی از قلم زنیها به تصویر کشیده و سفرشان به لوور را هم ثبت کردهاست.
شهرت "کاسات" تا حد زیادی مدیون آثار با دقت و ظرافتی است که پیرامون موضوع مادر و کودک کشیدهاست. اولین اثر تاریخ دار پیرامون این موضوع یک حکاکی با قلم سوزنی با عنوان «مادر از گاردنر نگهداری میکند» است. از سال ۱۹۰۰ به بعد او به صورت متمرکز روی موضوع مادر و کودک کار کرد.
زنی نشسته با کودکی در آغوش/ ۱۸۹۰ میلادی/ موزه هنرهای زیبای بیلبائو
دهه ۱۸۹۰ پرمشغلهترین و خلاقترین دوران کاری "کاسات" بود. او به میزان قابل ملاحظه ایی به بلوغ رسید و حالت دیپلماتیک بیشتری پیدا کرد و در عقایدش بی پردگی کمتری به خرج میداد. او همچنین نقش الگوی پیشرو را برای هنرمندان جوان آمریکایی کسانی که در جستجوی راهنماییهای وی بودند، ایفا میکرد.
در ۱۸۹۱ او مجموعه ایی از آثار حکاکی با قلم فلزی و چاپ و آکواتینت با کیفیت رنگی بالا را به وجود آورد که با الهام از آثار استادان ژاپنی که سال قبل از آن در پاریس به نمایش گذاشته شده بود به وجود آمدند. "کاسات" به سادگی و وضوح طراحیهای ژاپنی و استفادهٔ ماهرانه آنها از بلوکهای رنگی علاقهمند شد. "بریسکین" دربارهٔ این کارها میگوید «رنگهای این چاپها به عنوان اصیلترین سهم او هستند، که بخش تازه ایی را به تاریخ هنر گرافیک اضافه میکند.»
همانطور که قرن جدید آغاز میشد وی نقش مشاور را برای برخی از مجموعه داران هنری بازی کرد که بعدها بسیاری از این آثار به موزهٔ هنر آمریکا اهدا شدند. برای بزرگداشت وی در هنر، فرانسه در سال ۱۹۰۴ جایزهٔ لژیون دونور را به وی اهدا کرد. با وجود نقش بسیار مهم و حیاتی او برای مشاورهٔ مجموعه داران آمریکایی شناخت هنر او در آمریکا بسیار آهستهتر اتفاق افتاد.
حتی در میان اعضای خانوادهاش، تحتالشعاع برادر مشهورش کمتر مورد توجه قرار گرفت.
شستشوی بچه/ 1893 میلادی/ موسسه هنر شیکاگو
یک حالت فزاینده احساسی در کارهای دههٔ ۹۰ وی دیده میشود. کارهای او بین مردم و منتقدان محبوبیت داشت اما دیگر بیش از این دنبال نوآوری در کارهایش نبود و امپرسیونیستها که برای او انگیزه ایجاد میکردند یکی پس از دیگری خاموش میشدند. او دیدگاه خصمانه ایی نسبت به پیشرفتهای جدید در هنر مانند نئوامپرسیونیستم، فوبیسم و کوبیسم پیدا کرد.
سرانجام در ۱۹۱۴ مجبور شد که نقاشی را کنار بگذارد زیرا که تقریباً قدرت بینایی خود را از دست داده بود با این حال در حمایت از زنانی که به دنبال کسب حق رأی بودند، قبول مسئولیت کرد و در سال ۱۹۱۵ هجده عدد از آثارش را در نمایشگاهی در حمایت از این جنبش به نمایش گذاشت. او در۱۴ ژوئن سال ۱۹۲۶ در در نزدیکی پاریس درگذشت و در گورستان فامیلی خود در فرانسه به خاک سپرده شد.